۱۳۹۲ دی ۳۰, دوشنبه

سوختن يا سقوط؛ اين «انتخاب ناگزير» آن زن بود و تمثيلي از ايران ما!



وقتي پاي جمع آوري ديش ماهواره باشد، مأموران نيروي انتظامي با راپل و هلي كوپتر بر بام خانه ها فرود مي آيند و با عملياتي رعدآسا ديشها را جمع مي كنند. اما وقتي زني از بالاي ساختماني سقوط مي كند، از مأموران انتظامي و عمليات آكروباتيك آنها هيچ خبري نيست. حادثه تلخ روز يكشنبه نشان داد "جان مردم" ارزشي ندارد تا از آن امكانات براي نجاتشان استفاده شود.
اول: روز شنبه در متروي تهران (ايستگاه گلبرگ) مأموران شهرداري بساط يك دستفروش را ضبط مي كنند و با خود مي برند. دستفروش جوان تهديد مي كند كه خود را مي كُشد. اما بر اساس خبرها (سايتهاي داخلي و راديو زمانه) مأموران بدون توجه به او مي روند. دقايقي بعد دستفروش نااميد خودش را به زير قطار مي اندازد و در مقابل چشم شهروندان، سر از بدنش جدا مي شود و جان مي سپارد. خبر اين خودكشي را مدير روابط عمومي مترو تأييد كرده است.
دوم: روز يكشنبه كه «تعطيل رسمي» است؛ يك كارگاه با كارگران نيازمندش در حال كار است. ناگهان چندين كارگر در آتش سوزي اين كارگاه توليد پوشاك در طبقه پنجم ساختماني در خيابان جمهوري تهران گرفتار مي شوند و در پايان؛ دو زن كارگر و نان آور خانواده كشته مي شوند. ظاهرا" لهيب شعله هاي آتش، دو زن كارگر و وحشت زده را ناگزير مي كند تا از پنجره كارگاه بيرون بيايند و احتمالا" خود را به اتاقهاي مجاور و يا طبقات ديگر برسانند. اما بعد از دقايقي مقاومت، اين دو زن بي پناه در مقابل چشمان صدها نفر از ساختمان سقوط مي كنند و جان مي سپارند.(عكسهاي تكاندهنده اين رويداد تلخ را اينجا ببينيد)
اين دو رخداد تلخ؛ نشانه و تمثيلي است از وضعيت مردمي است كه يا بايد بسوزند و با آتش بسازند! و يا سقوط كنند و مظلومانه جان بدهند. مردمي كه امكان يك زندگي بهتر را دارند؛ اما تلخ ترين دوران تاريخي خود را سپري مي كنند. دوراني كه بين سوختن و سقوط، معلق مانده اند. درست مانند دو زن بي پناهي كه يكشنبه در "خيابان جمهوري اسلامي!" بين سوختن و سقوط گرفتار شدند و جان باختند! و يا گلبرگهاي جواني كه در "متروي گلبرگ" پرپر شد.
پي نوشت: فيلم نفس گير لحظه سقوط زن بي پناه را اينجا مي توانيد ببينيد. فيلمي كه از اين لحظات نفس گير و دردناك پخش شده، نشان مي دهد كه اين زن به سختي تلاش مي كند خود را به پنجره اتاق مجاور برساند تا از آتش دور شود. فشار آب لوله هاي آتش نشانان، اگرچه او را در ابتدا از داغي لهيب شعله ها مصون نگه مي دارد، اما به نظر مي رسد وقتي فشار آبپاش ها بيشتر شده و همگي لوله ها روي اين زن نگون بخت متمركز مي شود، او توان مقاومت خود را از دست مي دهد و احتمالا" زير پايش هم لغزنده تر مي شود و عاقبت از ساختمان پنج طبقه به پايين سقوط مي كند.
اين برداشت از فيلم، نفي كننده زحمات نيروهاي آتش نشاني نيست. سخنگوي سازمان آتش نشاني تهران گفته كه در اين عمليات سه تن از مأموران آتش نشاني هم جزو مصدومان اين حادثه بوده اند و به هر صورت تلاش آنها هم قابل تقدير است. اما كمي بيانديشيم؛ به حال مردمي كه ميان سوختن و سقوط گرفتار شده اند و ثروتشان براي "اندوه لبنان!" و "عيش اسد!" هزينه مي شود. و هلي كوپتر و راپل سواران بدنبال نجات جان مردم نيستند. بدنبال نجات فكر مردم از ديدن واقعيات دنياي بيرون از اين ديار مصيبت زده هستند و جمع آوري ديش هاي ماهواره از جان آدمها مهمتر است!

روحاني از احمدي نژاد "عبرت" گرفته يا "الگو"؟!



جعل تاريخ به نفع روحانيت!
هرگز شنيده ايد بگويند يك پيرمرد را از روي يك نوزاد ساخته اند؟! آقاي روحاني رئيس "دولت تدبير!" شبيه چنين ادعايي را مطرح كرده و در سخناني عجيب گفته: دانشگاه آكسفورد (900 ساله) را با تقليد از روي مدرسه فيضيه (كه حداكثر 300 ساله است) ساخته اند!
تازه اگر فيضيه فعلي را كه توسط آيت الله حائري يزدي تأسيس شده، «ادامه اي» بدانيم بر مدرسه طلبگي "آستانه" كه از دوران صفويه ايجاد شده، قدمت مدرسه فيضيه و آستانه در نهايت به سيصد سال هم نمي رسد! غير از اين بايد گفت مدرسه فيضيه قم آنقدرها قدمت تاريخي ندارد و در سال 1386 به عنوان يك اثر ملي ثبت شده است! جعل تاريخي به اين اندازه هم رديف سخنان دروغ احمدي نژاد است.
و اما؛ دانشگاه آكسفورد (كه يك شهر دانشگاهي با 40 دانشكده است) در كشور ما با ماجراي «دكتراي جعلي كُردان» وزير اسبق دولت احمدي نژاد بر سر زبانها افتاد و گويا آكسفورد در ايران امروز، با «جعل» همزاد شده است! يك روز وزيري براي اثبات سواد نداشته اش، دكتراي آكسفورد را جعل مي كند. و امروز هم رئيس دولت تدبير و اميد(!) براي اثبات برتري روحانيت و علماي اسلام، دست به جعل تاريخ و معماري آكسفورد به نفع "فيضيه قم" مي زند!
منابع معتبر (منجمله ويكي پديا) مي گويند دانشگاه آكسفورد؛ مجموعه اي از 40 دانشكده و چندين پارك عمومي و موزه و بزرگترين كتابخانه كشور بريتانياست و تاكنون 46 برنده جايزه نوبل و 26 نخست وزير و بيش از 30 تن از رهبران سياسي از آكسفورد فارغ التحصيل شده اند. فقط مساحت كتابخانه آكسفورد 190 كيلومتر مربع است (كه به طعنه مي گويم شايد از مساحت كل شهر قم هم بيشتر باشد!) و در مخازن اين كتابخانه عظيم، بيشتر از يازده ميليون جلد كتاب موجود است. در حالي كه بر اساس آمار رسمي سال 1386 فقط حدود 90 هزار جلد كتاب در فيضيه قم وجود دارد!
بر اساس دانشنامه ويكي پديا تأسيس آكسفورد به سال 1096 ميلادي يعني بيش از 900 سال قبل باز مي گردد. حالا اين را بگذاريد در برابر مدرسه فيضيه قم كه اگر سابقه آن را به سابقه مدرسه علميه آستانه هم متصل كنيم، نهايتا" قدمت آن به دوران صفويه يعني به حدود سيصد سال قبل باز مي گردد.
جالب اينجاست كه آقاي روحاني در جمع روحانيون خوزستان مدعي شده غربي ها حتي "ساختمان" دانشگاه آكسفورد و دانشگاههاي غربي را هم با تقليد از "مدرسه فيضيه قم" ساخته اند! مشخص نيست اين "قياس مغلطه آميز" و اين ادعاي دروغ آقاي روحاني براي چيست؟ با وارونه نمايي حقيقت و چنين خودبزرگ بيني مُضحكي، آيا مي توان جايگاه علمي جعلي براي روحانيت و فيضيه قم ايجاد كرد؟ آيا اين حرفها، شبيه به دكتراي جعلي آن وزير مرحوم نيست؟! آقاي روحاني از سرنوشت دكتراي جعلي كُردان و دروغهاي شاخدار احمدي نژاد؛ «درس عبرت» گرفته و يا «الگوي پيشرفت»؟!
**********
تملق تهوّع آور براي عظمت رهبر!
در سفرخوزستان، كه روحاني به تقليد از احمدي نژاد باز هم مردم نامه بدست را به دنبال ماشين خود دواند و "نوبخت" مشاور او؛ اين دويدنها و پايمال شدن كرامت مردم را نشانه افتخار دولت ناميد، آقاي روحاني باز هم سخنان عجيب گفت. رئيس جمهور در سخنانش "عظمت ايران" را به "عظمت خامنه اي" پيوند زد و گفت: "عظمت رهبری یعنی عظمت ایران! این را همه باید درک کنند و همه بايد بفهمند!"
اين سخن روحاني چه از روي تدبير(!!) باشد و چه از روي اعتقاد قلبي، سخني نادرست و يك «تملق تهوّع آور» است. با اين گفته اش؛ او خواسته يا ناخواسته به تقويت پايه هاي «استبداد و خودكامگي رهبر» كمك كرده است. وگرنه كيست كه نداند عظمت هر سرزميني؛ به «كرامت انساني» شهروندانش بستگي دارد و به عظمت و تاج و تخت رهبرش ربطي ندارد. عظمت ايران آنجايي است كه مردمش از فرط فقر و تبعيض و ظلم، "نامه در دست" به دنبال ماشين رئيس جمهور و ساير مسئولان كشوري ندوند.
آقاي روحاني! براي احياي كرامت پايمال شده اين مردم، شرط اول آن است كه به "فرهنگ چاپلوسي از حاكمان" خاتمه دهيد و يا حداقل به آن دامن نزنيد. آخر اين حرف چه معنايي دارد كه "عظمت رهبري يعني عظمت ايران"؟!

لينك متن سخنان روحاني در سايت رياست جمهوري
دانشگاه آكسفورد در ويكي پديا
مدرسه فيضيه قم در ويكي پديا