۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

نوكري برازنده كيست «سردار»؟!


محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام امروز در خرم آباد به ايرنا گفت: «در جريان غائله 25 بهمن ماه، من تنها كسي بودم كه شفاف اعلام كردم اقدامات گروه هاي مخالف دولت و دو كانديداي ديگر انتخابات به واقع نوكري و حمّالي آمريكاييها بود. مواضع من شفاف بود. دو كانديداي ديگر، نوكر آمريكا بودند!»
محسن رضايي در انتخابات رياست جمهوري 88، نه تنها بر تقلب آشكار، بر رأي فروشي و خريد آرا و توزيع پول به نفع كانديداي محبوب رهبري چشم پوشيد و «هيچ» واكنش مردانه اي به تقلبها و جنايات بعد از انتخابات نشان نداد. سردار اين روزها باز هم به صحنه آمده تا از «ولايت فقيه» فرزانه و بابصيرت خامنه اي دفاع كند! ولايتي كه هم اكنون در كار خودش مانده و تنها مولود محبوبش «محمود احمدي نژاد» انگشت در چشم آقاي خود كرده و بلاي جان رهبر فرزانه (!) شده است. از آقاي رضايي كه حتي در برابر كشتن و مثله كردن فرزند «مشاور ارشد خود» شهيد محسن روح الاميني هم سكوت كرد، جز اين هم بر نمي آيد كه از پشت پرده قدرت، نگاه كند و كشيك بكشد تا ببيند چه وقتي، زمان ابراز «نوكري به آقايش» فرا خواهد رسيد؟ محسن رضايي، صفاتي را به آقايان ميرحسين موسوي و مهدي كروبي و مردم حق طلب ايران نسبت داده كه حقيقتا" برازنده و شايسته خود اوست.
تاريخ ثابت كرده افرادي مانند محسن رضايي، هرگز از مقام «ريزه خواري» بالاتر نمي روند و هميشه بايد پشت پرده در انتظاري ابدي بنشينند و هر از گاهي خودي نشان بدهند!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

آيا خردادي طوفاني در راه است؟ آيا در آخرالزمان «دجال» و «رمال» با هم مي جنگند؟

انگار امروز هم دنيا به آخر نرسيد؟!
اگر هنوز مي توانيد اين يادداشت را بخوانيد، پس يعني هنوز دنيا بر سر جاي خودش باقي مانده و پيشگويي هايي كه از «پايان دنيا» در ساعت شش بعد از ظهر امروز شنبه 21 مي 2011 (31 ارديبهشت 90) شنيده و خوانده بوديد، دروغ بوده اند! در غير اين صورت، يعني اگر اتفاق ديگري افتاده باشد و جهان زير و زبر شده باشد، اصلا" قادر نخواهيد بود اين مطلب را بخوانيد! با اين حال من از همين جا به شما قول مي دهم به شرط صحت(!) مطلب بعدي را از قعر جهنم برايتان بنويسم! چون بدبختانه اخيرا" معلوم شده بهشت هم در كار نيست و به قول «استيون هاوكينگ» دانشمند معاصر، بهشت يك «افسانه خيالي» است و وجود ندارد! و تازه اگر حرف اين آقا اشتباه باشد و بهشت هم در كار بود، احتمالا" آنجا هم ديوانه هايي مثل قذافي و احمدي نژادو خامنه اي در حال گيس كشي و دعوا بر سر تصاحب غرفه هاي بهشت هستند و امثال من و شما هم بالاخره قاچاقي از مرزهاي بهشت خارج مي شويم و مي رويم به همان جهنم خودمان! اما از شوخي به كنار، آيا واقعا" آخر دنيا نزديك است؟ و آيا خرداد پر حادثه امسال، واقعا" آبستن حوادث بزرگي در ايران خواهد بود؟ از لحن شوخي اين مطلب را بگذاريد پاي استرسي كه از كن فيكون شدن دنيا و قطع برق و سونامي و اينها دارم. گاهي هم آدمها اينجوري هستند! يعني در موقع اضطراب و ترس از آخر دنيا مي زنند زير آواز و شوخي. اما از شوخي بگذريم. آخر دنيا را از دو زاويه نگاه كرده ام.
مسئله آخر دنيا در جهان!
روزنامه ایندیپندنت ديروز جمعه در گزارشی به اظهارات اخیر یک واعظ مسیحی در آمریکا اشاره کرد و نوشت: "هارولد کمپینگ معتقد است روز شنبه 21 مي رأس ساعت 6 بعد از ظهر دنیا به آخر رسیده و کاملا نابود می شود."
قبلا از اين، دهها بيلبورد تبليغاتي درباره پيشگويي اين رخداد در سطح جهان نصب شده و اين واعظ مسيحي معتقد است بر اساس رياضيات و محاسبه رخدادهاي ميلاد مسيح به اين پيشگويي دقيق دست يافته است. حالا آمديم و نشد! 2012 را چه كنيم؟ مي گويند (اين يكي را همه مي گويند!) كه اگر دنيا از واقعه امروز جان سالم به در ببرد، بايد از حالا به فكر 12 دسامبر 2012 باشيم كه حتي «ماياها» هم از هزاران سال قبل پيش بيني كرده اند كه در آن روز، كل عالم هستي «كن فيكون» مي شود و بدبختانه همه علما و پيشگويان روي آن يكي تاريخ، «اجماع نظر!» دارند! امروز همچنين ممكن است «آخر دنيا» براي بعضي ها در داخل ايران كليد خورده باشد و يا كليد بخورد. برويم ببينيم آنجا چه خبر است؟
مسئله آخر دنيا در ايران! 
آيا «آخر دنيا» از ايران شروع مي شود؟
از ساعاتي ديگر، ارديبهشت تمام مي شود و «خرداد پرحادثه» ديگري در ايران آغاز مي شود. ماهي كه همواره آبستن حوادث خونبار و اتفاقات عجيب در ايران بوده است. امسال خرداد ماه در حالي شروع مي شود كه دو گروه منحرف «خرافيون حامي خامنه اي» و «رمالهاي طرفدار احمدي نژاد» در مقابل يكديگر صف آرايي كرده اند و ما داريم يكي از وعده هاي الهي را از نزديك مي بينيم كه در كتب ديني متعددي گفته است ستمكاران با ستمكاراني بدتر از خودشان مشغول و درگير و همگي هلاك خواهند شد! چون اكنون دو گروه «دجال» و «رمال» در مقابل همديگر صف كشيده اند.

آيا صف كشي «دجال» و «رمال» در مقابل يكديگر نشانه آخرالزمان است؟
آن سو آيت الله خامنه اي قرار دارد كه يك «تعارف ساده» كه در 29 خرداد هشتاد و هشت به «آقا امام زمان» زد و دستور داد مخالفان احمدي نژاد و مخالفان حكومت را بكشند تا دل امام زمان شاد شود و زمينه ظهورش به همين زودي فراهم شود. حالا مي بيند آن تعارف دارد عملي مي شود و كليد اين قفل «ظهور» را هم خودش، به دست احمدي نژاد داده است. خامنه اي آنقدر آش «مديريت امام زماني احمدي نژاد» را هم زده، كه ديگر كسي باور نمي كند محمود منصوب او، رمال و جن گير باشد! اين وسط براي راحتي كار احمدي نژاد، مراجع تقليد و روحانيت را هم با فرمان «معظم له» خانه نشين و بي اعتبارتر شدند و احمدي نژاد حالا تنها كسي است كه مردم عامي باور دارند مي تواند حضرت مهدي را از نزديك ببيند و با ايشان حرف بزند و خبر ظهورش را اعلام كند! با اعلام خبر ظهور امام زمان، حتي با عنوان «ظهور مخفيانه» اولين كسي كه بايد غزل خداحافظي از قدرت را بخواند، «نايب برحق» او يعني همين آيت الله خامنه اي است! زيرا با ظهور امام، نايبان خودبخود عزل مي شوند! براي همين، اكنون حاميان آقاي خامنه اي نه بابت دلسوزي براي رهبر، بلكه براي تثبيت قدرت خودشان، تصميم دارند احمدي نژاد و اطرافيانش را قلع و قمع كنند. اما آيا مي توانند؟ به خصوص كه زمزمه هايي درگرفته كه تا حدود دو هفته ديگر، خبر ظهور مخفيانه امام عصر در مدينه اعلام مي شود!
در سوي مقابل طرفداران احمدي نژاد «رمال» منتظر دو رخداد نشسته اند: رخداد اول «اعلام ظهور مخفيانه امام زمان» كه گفته اند حدود دو هفته ديگر در مدينه رخ مي دهد. اگر اين اتفاق بيفتد، احمدي نژاد به عنوان «تنها بشارت دهنده ظهور مهدي» و تنها كسي كه حتي در سازمان ملل متحد با خواندن دعاي «فرج» سخنراني كرده، از نظر مردم تنها كسي است كه صلاحيت(!) دارد خبر اين واقعه را اعلام كند. نكته ظريف اينجاست كه بلافاصله بعد از اعلام خبر ظهور مخفي امام زمان، براي تمامي دينداران، ديگر پيروي از ولايت فقيه و آقاي خامنه اي تبديل به يك «حرام مطلق» خواهد شد! زيرا بر اساس آموزه هاي شيعي، به محض اعلام خبر ظهور، مسلمين بايد از اطاعت نايبان امام زمان دست بردارند. پس امتياز اعلام خبر ظهور امام زمان (و عزل خامنه اي از نيابت امام زمان) فقط در اختيار احمدي نژاد قرار گرفته است!
رخداد دومي كه حاميان احمدي نژاد آن را بشارت داده اند، به حول و قوه الهي «مرگ مقام معظم رهبري به عنوان پيش نياز!» و زمينه ساز ظهور مخفي امام زمان است. از كم و كيف مرگ مقام عماي ولايت چيزي گفته نشده، اما وقتي احمدي نژاد مي تواند رد ابرهاي باران زا را بگيرد و اروپا را متهم كند ابرها را از آسمان ايران مي دزدند، كارهاي زيادي بر مي آيد!
حاميان آقاي خامنه اي كه زماني خوشحال بودند آقايشان «سيد خراساني» لقب گرفته، اكنون دريافته اند ساختن فيلم مستند «ظهور بسيار نزديك است» و آن لقب سيد خراساني، فقط بهانه اي بود تا لقب «شعيب صالح» را به احمدي نژاد بچسباند و براي آن كار، لازم بود از يك «سيد خراساني» هم حرفي زده شود كه البته خيلي زود آقاي خامنه اي به عنوان «متولد خامنه آذربايجان» از آن افتخار محروم شد!
حالا ظاهرا" آقاي خامنه اي از سيد خراساني به «دجال» تغيير كاربري داده و مورد هدف زمينه سازان ظهور(!) است. حاميان خامنه اي سعي دارند مقام عظماي ولايت را راضي كنند تا دستور حمله به نزديكان احمدي نژاد را بدهد و بساط احمدي نژاد و «كودتاي مذهبي» او را از همين حالا برچينند. هرچند خيلي دير شده و «سقوط بسيار نزديك است»! شنيده شده برخي از نزديكان رهبر،براي تغيير دولت و تشكيل يك شورا براي اداره كشور دست به كار شده اند كه مستقيما" زير نظر بيت رهبري و آقا مجتبي خامنه اي كار مي كنند. طبيعي است با دستگيري مشائي و بقايي و آنچه اسمش را «جريان انحرافي» گذاشته اند، واكنش ناگهاني احمدي نژاد هر چيزي خواهد بود. پس ترس آيت الله خامنه اي از دستگيري مشائي، خيلي هم بي مورد نيست. زيرا به محض دستگيري مشائي، احمدي نژاد ماشه يك كودتاي مذهبي بر عليه «نايب امام زمان» را خواهد چكاند و او را در يك حركت كيش و مات خواهد كرد. آقاي خامنه اي از عواقب تمام اين رخدادها مي ترسد. حاميان احمدي نژاد حالا دارند آقاي خامنه اي را با همان شيوه اي از ولايت و قدرت عزل مي كنند كه او سالهاست رقبايش را با همين شيوه ها حذف كرده است؛دين! احمدي نژاد سالهاست مستقيم و غير مستقيم، مدعي رابطه مخفي با امام غايب است و مدعي است او كشور را اداره مي كند. خامنه اي نسبت به هيچدام از اين ادعاها واكنشي نشان نداد. چون به سودش بود از كنار آن فضاي مذهبي، قدرتش را مستحكم كند. اما نمي دانست كه با ادعاي ظهور مخفي امام زمان، احمدي نژاد تنها كسي است كه مي تواند بساط ولايت فقيه آقاي خامنه اي را جمع كند. بلافاصله بعد از اعلام ظهور مخفي امام زمان، حجّت بر مردم ديندار تمام مي شود و نبايد از هيچ احدي به عنوان نايب امام اطاعت كنند. البته تا كار دين و مذهب، به دست دجالها و رمالها باشد، هر ابتذال ديگري هم ممكن است. مثلا" ممكن است باز هم اين دو گروه به آشتي برسند و لابد براي آن قسمتش هم يك تبصره اي درست مي كنند.
اين اتفاقات زمينه رويدادهاي تلخ و هولناكي را در كشور رقم خواهد زد. اما اينكه بعدش چه مي شود؟ بايد منتظر بمانيم. بارها گفته و نوشته ام كه امسال، سال جهنمي و تلخي آيت الله خامنه اي خواهد بود. ما اكنون درگير جنگ «دجال» و «رمال» هستيم. خداوند كشورمان و مردممان را از بلاي اين دو گروه در امان بدارد.
توضيح: تعريف دجال/ بر اساس اسناد مذهبي یکی از علائم ظهور، طغيان شخصی به نام «دجّال» است . او یک طاغوت بسیار حیله گر است و عده بسیاری را با خود همراه می کند. علائم ديگري هم دارد كه از نظر من، خيلي به آقاي خامنه اي شبيه است!
فيس بوك: اين بحث را  در فيس بوك عمومي ام دنبال مي كنيم. به اين صفحه بياييد و اگر مي خواهيد در بحثها مشاركت كنيد و نظر بدهيد، روي كلمه «پسنديدم يا LIKE » در بلاي صفحه فيس بوك كليك كنيد تا عضو شويد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

به بهانه سخن خاتمي، چند نكته در خلوت خودمان! / بابك داد


جمله مورد بحث آقاي خاتمي اين است:"اگر ظلمی شده است که شده است، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد. البته همه بکوشیم برای آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه ساز شویم."/ نقل از وبسايت كلمه
در فيس بوكم مطلبي به اين بهانه نوشتم كه باعث بحث هايي شد و ناگزير شدم چيزهاي ديگري هم بر نوشته اوليه ام اضافه كنم كه براي هر كسي كه سوداي آزادي در سر دارد، شايد به نوعي ريشه يابي علت شكستهاي پياپي ملت ايران در اين زمينه باشد. 
اول متن فيس بوك را بخوانيد: منصف باشيم و سخن هر كسي را دقيق بخوانيم و كامل بشنويم و سپس نقد و يا مخالفت كنيم. يادمان باشد فقط قاضي هاي جمهوري اسلامي با استناد «به يك جمله» حكم مرگ و نابودي براي افراد صادر مي كنند! اگر ما نيز چنان باشيم، شبيه همانها مي شويم و هرگز به آزادي نخواهيم رسيد. گام نخست رسيدن به آزادي، تحمل يكديگر و به خصوص تحمل دگرانديشان و درك سخن مخالفان است. من هيچ قضاوت خاصي درباره سخنان امروز آقاي خاتمي نمي كنم. اما توصيه مي كنم هرگز با يك جمله، قضاوت كلي نكنيم و حكم ندهيم. به اين باور رسيده ام در گام اول «مسير آزاديخواهي»، راهي جز درك متقابل و شنيدن و گفتن نداريم. ما بعد از سالها تحمل «بي تحملي هاي حاكمان»، ديگر هرگز براي بيان يك جمله از كوره در نمي رويم و حكم مرگ براي كسي صادر نمي كنيم! اين بزرگترين عبرت ما از اين سالهاي سياه است كه با سركوب انديشه ديگران، چيزي جز يك استبداد ديگر نصيبمان نخواهد شد .
***
هجوم منتقدان و مخالفان اين سخن خاتمي از چند جهت حائز اهميت است. در پاسخ به ايراداتي كه دوستان به خاتمي داشتند برخي از خوانندگان اين متن، همين متن را هم با دقت نخوانده بودند تا بدانند من حمايتي از خاتمي نكرده ام و حمايتم از «رواداري و مدارا در بحث» بوده و هست. طبعا" سخنان آقاي خاتمي را هم نخوانده بودند، چون هجوم و نوع ادبياتشان نشان مي داد اهل دقت نيستند. چه رسد به مدارا!
من زير اين استتوس فيس بوك، توضيحاتي نوشتم كه آنها را به ترتيب انتشارشان اينجا مي آورم. برخي مطالب، در پاسخ به دوستي بوده كه چيزي پرسيده است. مطلب را طوري تنظيم كرده ام كه سئوالها را در قالب جواب متوجه خواهيد شد.
اول: آشتي با نظام؛ هرگز! / هيچكس از سران اين نظام فاسد عذرخواهي و طلب بخشش نمي كند. اين حكومت بايد سرنگون شود و تا تأسيس يك حكومت مردمي و آزاد راه بسياري داريم. به خدا اگر بشود بين ظالم و مظلوم دوستي برقرار كرد. من هيچ كيمياگري نمي شناسم چنين كند. هيچكدام از آزاديخواهان واقعي، ديگر موافق شركت در انتخابات در نظام جمهوري اسلامي نيستند. اصل سخن من «درك دقيق حرفهاست». ما چاره اي جز دفاع از مظلوميت و حقوق ملت خود نداريم. اما نبايد شبيه سركوبگراني عمل كنيم و حرف بزنيم كه دارند سركوبمان مي كنند و بابت يك نوشته و مقاله ما را زنداني و اعدام مي كنند. در قدم اول، بايد سعي كنيم حرف همديگر را بشنويم و با آرامش نقد كنيم.
دوم: هتاكي و فحاشي چرا؟ / مدل حرف زدن نادرست را در بين برخي كامنتها بخوانيم و از آنها بياموزيم اينگونه حرف نزنيم. ما بايد از اين مدل رفتاري زشت و توهين آميز عبرت بگيريم. آنها كه منطق شان دشنام و فحش است، در فضاي آزادي خودبخود طرد مي شوند. ما متانت و درست سخن گفتن را از آنها بياموزيم، كه هدفمند به فحاشي و هتاكي رو آورده اند. قاضي ها و بازجوهاي جمهوري اسلامي، آدمهايي شبيه افرادي از خود ما هستند. من به چند تا از آنها بازجويي پس داده ام. درست مثل برخي از همين دوستان حرف مي زنند. يك جمله ات را مي گيرند، با دفاع از اسلام و ارزشهاي انقلابي (اينجا با دفاع از جنبشي كه برايش هيچ كاري نكرده اند!) تو را مي گيرند زير فحش و ناسزا و شكنجه. بعد به سرعت حكم مي دهند و مي روند. نظام توانسته از ميان ما، آدمهايي بسازد شبيه خودش؛ هتاك، افترا زن، دگم و پرخاشگر»! ما بايد از خود آغاز كنيم وگرنه هرگز، هرگز به آزادي نمي رسيم. بگذاريد آقاي خاتمي آنگونه فكر كند. اصل حرف تحمل است. تحمل خاتمي را هم نتوانيم داشته باشيم، اسير احمدي نژادها و امثال رضايي و قاليباف و لاريجاني مي شويم. سر پيكان نقد، به سوي خود ماست. نه منتقدان خاتمي و نه خود او. اين همه مائيم كه تاب تحمل منتقد و مخالف را نداريم. با اين روشها، هر كدام از ما قاضي بشود، بهتر از «سعيد مرتضوي» نخواهد شد. بگذاريم خاتمي هم بتواند حرف بزند. چرا با دشنامگويي فضا را آنقدر تنگ كنيم كه كسي جرأت بيان نظر نداشته باشد؟ نوشته من نه در تأييد سخنان آقاي خاتمي است و نه در رد آن. صرفا" دعوت به دقت در شنيدن و تجزيه و تحليل درست آن است. وقتي جوّ زده شويم، اولين باخت ما را خودمان براي خودمان رقم زده ايم. آيا دعوت به سنجيده شنيدن، دعوت نابجايي است؟ مي دانيد چقدر از ما قرباني همين نشنيدنها و قضاوتهاي «ميگن كه» و «شنيدم كه» هستيم؟ چرا اين را از فرهنگمان دور نكنيم؟
سوم: بعد از فرونشستن گرد و خاك داوري كنيم! / گاهي ما از علتهاي يك سخن يا رفتار اطلاعي نداريم. روزهاي اول قهر احمدي نژاد يادتان هست؟ هنوز معلوم نبود مصلحي چرا عزل شده؟ بعد تر فهميديم چون مأموران وزارت اطلاعات مكالمات مشائي را شنود كرده اند! بعدتر باز چيزهاي ديگري فهميديم و من الان به شما قول مي دهم هنوز همه چيز را درباره آن موضوع ندانسته ايم.
يا مثلا" وقتي اعترافات تلويزيوني سال 88 پخش مي شد، بسياري ناراحت بوديم كه چرا دو نفر از سياسيون ما تحمل نكردند و چرا همه مثل قهرمانان زنداني، از اعتراف ساختگي مقابل دوربين خودداري نكردند. يادتان هست؟ امروز بعد از دو سال، در نامه مهدي محموديان عزيز از درون زندان مي خوانيم چطور آقاي (...) را مجبور به اعتراف دروغين تلويزيوني كرده بودند. به بهانه ملاقات او با خانواده اش، زنداني را به اتاق شيشه داري برده اند كه او (يكطرفه) مي تواند ببيند همسر يا دخترش در اتاق ديگر نشسته است. بازجو به او مي گويد اگر اعترافات مورد نظر ما را جلوي دوربين نگويي، دو زنداني خطرناك و مجرم عادي سابقه دار را الان و جلوي چشمت به سراغ همسر و دخترت مي فرستيم تا همينجا به آنها تجاوز كنند...! خب زنداني به ناچار جواب مثبت مي دهد و اعترافات تلويزيوني شكل مي گيرد. كافي است لحظه اي به اين فكر كنيم كه ممكن است، اين «رو» كه ما مي بينيم، يك «ابعاد» دوم و سوم و چتي چهارمي هم داشته باشد. اين البته باعث نمي شود آدم از جانب ملت سخن بگويد. ولي يادتان هست همان دو دوست زنداني، تقلب را انكار كردند و خاتمي و موسوي و كروبي را فريب خورده ناميدند و چه و چه؟ آنها هم از قول ملت حرفهايي زدند كه ما بعدها فهميديم چرا مجبور شده اند چنان دروغهايي بگويند؟ ما همه اهالي جنبش سبز، با دلي شكسته از آن اعترافات دروغين، اما «در نهايت» همگي ما و بخصوص خاتمي و موسوي و كروبي به آن دو شخصيت زنداني حق دادند و بخشيدند. چرا؟ چون فضاي جنبش هنوز بر آگاهي و دقت استوار بود و هنوز اينقدر مسموم نشده بوديم كه همه را خائن و وطن فروش و سازشكار لقب بدهيم. حالا هم معتقدم آقاي خاتمي چيزي را از طرف ملت نبخشيده و اصلا" نمي تواند ببخشد. در متن سخنراني اش، او بارها حكومت را به باد انتقادهاي شديد گرفته كه ما آن را ناديده مي گذاريم و يك جمله را براي تخريب او مي پسبيم. جمله اي كه «همه حرفهاي او"» نبوده است. هر چند شايد من هم از آن جمله راضي نباشم اما كمي به ابعاد ديگر هم فكر كنيم.
چهارم: نقش ها در جنبش تعريف مي شوند. / بگذاريم در كنار ما كه با زبان نقد و مخالفت و براندازي با حكومت سخن مي گوييم، خاتمي هم با «زبان خود حكومت» با او سخن بگويد و نقدش كند و سعي كند به عقلانيت مجبورش كند. بگذاريد در تاريخ بنويسند خاتمي، آخرين نفري بود كه با زبان ملايمت با رژيمي خونخوار سخن گفت. اما نگذاريم بنويسند مردم به خاطر همين جمله، خون او را در شيشه كردند! شايد خاتمي به عنوان كسي كه سالهاست اين نظام را مي شناسد، هنوز دليلي دارد كه ما آن را نمي دانيم يا قبول نداريم. اما چرا دوست داريم يك سياستمدار، دقيقا" كلمه به كلمه حرفهايش مطابق با خواسته من باشد؟ كدام هنرمند يا نويسنده اي و سياستمداري را سراغ داريم كه مردم با تمام آثار و كتابها و سخنانش موافق باشند؟ چرا فكر مي كنيم به خاطر دردهايي كه كشيده ايم، سياستمدار خوبي هم شده ايم و چرا مراقب «جنگ رواني» سياست بازها و رسانه هاي حكومتي نيستيم؟ چرا بازي مي خوريم و حرفهاي «كيهان» چرا بايد از گلوي آزار ديده ي من و شما بيرون بيايد؟ كيهان امروز خطاب به خاتمي نوشته «به توبه خائن اعتمادي نداريم»! آيا بايد ما هم خاتمي را خائن بناميم؟ و مگر ما با ميرحسين موسوي هم همين كار را نكرديم؟ مگر با مهدي كروبي جفا نكرديم، در حالي كه هزار بار شجاعتر از بقيه بود؟ چرا كاري مي كنيم كه ديگر هيچكس «جرأت» نكند وارد عرصه شود و حرفي بزند؟ چرا نمي خواهيم باور كنيم آقاي خاتمي دلسوز انقلاب است ولي مي خواهد با «روش خودش» نظام را اصلاح كند؟ من از اصلاح طلبي عبور كرده ام. آقاي كروبي عبور كرده و شما هم از اصلاح طلبي عبور كرده ايد. اما براي بيان اين عبور، نيازي به هتاكي يا هجوم به آنهايي كه اين روش را قبول دارند، نيازي نيست. همانطور كه نيابد به دليل مخالفت با سلطنت طلبان، با آنها هم با زبان دشنام و فحاشي حرف بزنيم. ايران فردا را «رأي ملت» خواهد ساخت. پس عادت كنيم «رأي» را با منطق، با آرامش و با روشهاي مدني بايد به دست آورد نه با هتاكي و تهمت و برچسب زدن.
آيا برخي از كامنتهاي اين مطلب شما را به ياد «سعيد تاجيك» ها و فحاشان انصار حزب الله نمي اندازد؟ منتها اينجا فيس بوك است. فرد هتاك حتي مثل سعيد تاجيك شجاعت ندارد از كار زشتش با نام و عكس خودش دفاع كند. اينجا فرد دشنامگو زير عكس يك شهيد يا پشت اسمي جعلي و عكس يك شخصيت محترم قايم مي شود، ولي مثل «سعيد تاجيك» مي خواهد دهان مخالفانش را «جر بدهد»! با همين ادبيات! گيرم جمهوري اسلامي همين امروز سقوط كرد و مملكت افتاد دست ما و شما! با اين ميزان رواداري و مدارا و تحمل، آيا كشورمان روي آرامش خواهد ديد؟ يا اينكه باز هم مملكت به دست كساني مي افتد كه بر بام يك مدرسه، اعدام و حمام خون راه بيندازند؟ تمام منظور من رفتن به سوي رواداري و شنيدن و تحمل است. مي توانيم بشنويم و بعد قبول نكنيم. اما بدون عصبانيت و فحاشي و داوري سطحي، با دقت بشنويم و بعد نقد كنيم
.
پنجم: «ما» چه كرده ايم؟ / من هم مخالفم كسي از جانب مردمي كه هزينه و قرباني و اعدامي و زنداني و تبعيدي داده اند، سخني از آشتي با حكومت خونريز اسلامي بگويد. اما اين فقط شامل آقاي خاتمي نمي شود. شامل دوستاني هم مي شود كه مي آيند و مدعي العموم خون ندا و سهراب هستند. اگر كسي به خاتمي وكالت نداده تا از حانب آنها حرفي بزند(كه وكالتي هم نداده) به هيچكس ديگر هم چنين وكالتي داده نشده است. پس خون بيگناهان را وسيله حساب كشي از همديگر نكنيم. من به عنوان سرپرست خانواده اي كه هنوز از رنج اين آوارگي در عذابند، به جناب خاتمي مي گويم: «من هرگز رهبر فاسد و نظام جور و جنايت را نخواهم بخشيد. چون فقط به خاطر بيان حقايق و ارسال اخبار تقلبي كه خامنه اي در انتخابات كرد، تحت تعقيب قرار گرفتم و مجبور به آوارگي شدم و فرزندانم دو سال از درس عقب افتادند. ساير هزينه ها بماند!» مي توانم از نگاه خودم به ايشان نقد كنم. اما وقتي مي خواهم از خون قربانيان سخني بگويم، ترجيح مي دهم قاتلان و جنايتكاران واقعي را هدف بگيرم. كسي از آشتي با گرگ سخن نخواهد گفت. اگر روزي چنين چيزي شد، من و هزاران مثل من باز هم با تمام قوا به مبارزه با سازش خواهيم رفت. فقط به اصل حرف اين برادرتان توجه كنيد تا باز هم اشتباهات تاريخي مان را تكرار نكنيم: ما به شنيدن و سنجيدن حرفها نياز داريم.
در كودتاي 28 مرداد ظرف يك صبح تا عصر، مردمي كه جو زده از يك «ميگن كه...» شده بودند، شعارشان از «زنده باد مصدق» تبديل شد به «مرده باد مصدق!» خب ما بعد از شصت سال، بياييد ديگر مثل آنها نباشيم. وگرنه هيچ كسي حرأت نخواهد كرد پا به ميدان سياست كشورمان بگذارد و كاري بكند. و كشورمان مثل همين حالا، در دست احمدي نژادها و لاريجاني ها و خامنه اي ها خواهد بود. نگذاريم ديگر فارسي زباناني كه بحثهاي ما را مي خوانند، بگويند «اين مردم، شايسته آزادي و دموكراسي نيستند!» و نخواهيم كه باز هم در تاريخ، برگ سياه ديگري از عصبيت و حوزدگي ما ثبت شود.
با اين رويه كسي جرات نخواهد كرد وارد ميدان پرطعنه و پر مكافات سياست بشود و خانواده و فرزندانش را براي آزادي مني هزينه كند كه هنوز نمي توانم يك جمله مخالف بشنوم. دوستان عزيز. جامعه ما به «نخبه كشي» عادت دارد. از اميركبير تا مصدق تا كروبي. بفرماييد براي آقايان كروبي و موسوي چه كرده ايم؟ آيا آن دو «نذر» كرده بودند قرباني بدهند براي آزادي ما؟! آيا زياده خواهي برخي از ما، باعث نشده هيچكس وارد ميدان نشود؟ ما به راحتي به مخالف سياسي خود، انگ و تهمت و برچسب مي زنيم. مثل سعيد تاجيك به راحتي به مخالف خود، توهين و هتاكي مي كنيم. پشت اسم و عكس فيس بوك پنهان مي شويم و عالم و آدم را به چهار ميخ مي كشيم اما خودمان اهل هزينه دادن نيستيم. و اهل رسيدگي به مشكلات آنهايي كه هزينه داده اند هم نيستيم. در شب اعدام هموطنانمان، چقدر در اين فيس بوك فراخوان آمد كه مقابل اوين تجمع كنيم؟ چند نفر رفتيم؟ خب اگر ما اهل انقلاب يا عمل كردن نيستيم، بگذاريم كساني با روشهاي خودشان در فضاي سياسي كارشان را بكنند. چقدر گفتند موسوي دستگير بشه، ايران قيامت ميشه؟ كجايند؟ چه كسي خواست بر سر خون كسي سازش كند؟ چه كسي اجازه مي دهد وصي و وكيل دم خون اين عزيزان باشد؟ اما بگذاريم حالا كه ما اهل قيامت برپا كردن نيستيم، لااقل با زبان ديگر هم اين حكومت متوجه بن بستهايش بشود. باقي سخنان خاتمي را بخوانيم.
اصلا" به فرض آقاي خاتمي اشتباه كرده و حرف شما هم درست است و او نبايد از طرف ملت سخني بگويد! اما با كروبي و موسوي چه كرديم؟ آنها كه دو سال، يكريز حرف دل ما و شما را زدند و دست آخر كروبي گفت:«اين نظام نه جمهوري است و نه اسلامي!» اين يعني تمام! ما چه كرديم؟ انگار منتظر بوديم آنها به زندان بيفتند تا يك طوري بشود! ديديم كه نشد. نكرديم. نبوديم. نيستيم. آيا درباره كروبي شبيه همين سختگيريهاي اشتباه نكرده ايم؟ خب وقتي گذاشتيم آن رهبر شجاع را ببرند، لياقت ما همين است كه كسي بيايد و با بيان ديگر، از آشتي ملي صحبت كند! اين اشتباه از خاتمي نيست، از ماست. وگرنه طرز فكر آقاي خاتمي، همواره بر مسالمت جويي و آشتي طلبي بوده است. هشت سال كارنامه در اين باره دارد. اين اشتباه ماست كه اگر اهل جنبش و انقلابيم، مراقب رهبر انقلابي و سران جنبش مان باشيم كه آنها را ندزدند و زنداني نكنند. وقتي ما خودمان اشتباه و غفلت و كم كاري مي كنيم، نبايد از اشتباهات ديگران چنين كوهي بسازيم و هتاكي و فحاشي را شروع كنيم.
بيشتر از دو هفته منزل مهدي كروبي را با خاك يكسان كردند و به توپ بستند، چندتايمان بلند شديم برويم و از شيخ دفاع كنيم و مقاومت كنيم؟ ما «مردن» را خوب مي دانيم، اما فقط براي همسايه! ما «شجاعت كروبي» را تحسين مي كنيم، اما فكر نمي كنيم هزينه شجاعت، بسيار بالاست. احمد زيد آبادي عزيز در پيامي از همسر و فرزندانش تقدير جالبي كرده است. او گفته شما خانواده ام سالها با «سندروم ترس از زنگ خانه!» زندگي كرديد و با من مانديد. دوستان عزيزي كه يكبار پايشان به زندان و اطلاعات و سپاه باز شده مي فهمند معناي «سندروم زنگ خانه» چيست! معناي ترس از زنگ تلفن بي موقع يعني چه! هراس از تلفن ناشناس يعني چه! اگر اين چيزها را تجربه نكرده ايم، اگر نمي دانيم اين هراسها با يك خانواده چه مي كند، درباره ديگران ساده قضاوت نكنيم. قضاوت نكنيم وقتي كاري نكرده ايم براي مردي كه خانواده اش را بابت حق طلبي و آزادي يك ملت قمار كرده است. آيا مي دانيم آقاي كروبي در اين سه ماه حبس چه مي كشد؟ و فرزندان و نوه ها و خاندانش چه مي كشند؟ آيا خبر داريم بر سر ميرحسين موسوي چه آمده؟ آيا از دختران موسوي و رهنورد خبري مي گيريم؟ آنها در ماتم پدر بزرگشان، نياز به حضور مادر و پدرشان داشتند كه به خاطر «آزادي ما» به حبس خانگي رفته اند. آيا ما از هزاران زنداني ناشناس و سرشناس خبري مي گيريم؟ آيا مي دانيم خانواده اعدامي ها چه مي كشند؟ آيا نشان داده ايم كه قدر آزادي بعد از اين مكافات را مي دانيم؟ لازم نيست همه ما قرباني و هزينه بدهيم، اما بايد قدر هزينه هاي فراواني را كه ديگران براي آزاديخواهي داده اند بدانيم و بايد نشان بدهيم «شايستگي آزادي» را داريم.
ششم: شايستگي آزادي! / ما شايسته آزادي نيستيم اگر هنوز يك ديكتاتور شخصي در قلبمان حاكم باشد و اگر زبان فحاش امثال «سعيد تاجيك» بر بيان و فكر ما حكومت كند. شايسته آزادي نيستيم اگر خودمان پر از اشتباه و غفلتيم، و از اشتباه و غفلت همديگر نمي گذريم. شايسته آزادي نيستيم اگر بنشينيم تا آن را به ما بدهند. اگر بنشينيم تا رهبران جنبش مان را بربايند. ما شايسته آزادي نيستيم اگر بر اين فضاي مسموم غلبه نكنيم. يكدل نشويم و با اتحاد به سوي دشمن اصلي، نشانه گيري نكنيم. ما شايسته آزادي نيستيم اگر خودمان آزادانديش و اهل مدارا و منطق نباشيم. ما با اين خلق و خوي استبداد زده، حتي وقتي به اين كشورهاي آزاد مي آئيم، باز هم به «آزادي» نمي رسيم. زيرا هنوز هم همان ديكتاتورهاي كوچكي هستيم كه تحمل يكديگر را ندارند و نمي توانند براي ايران، زير يك سقف گرد هم بيايند و با همديگر فقط سخن بگويند. در صورتي كه آزادي، قدم به قدم به دست مي آيد و قدم اولش، شنيدن سخن دگرانديشان و مخالفان است. بزرگترين جمعيت تبعيدي را در جهان، ايرانيان تشكيل مي دهند. اما حدود پنج ميليون مهاجر و تبعيدي، هنوز نتوانسته اند آزادي بياموزند و براي ايران چاره انديشي كنند. آنها هم كه داخل هستند، مثل ما هستند. ما بايد تغيير را از خودمان شروع كنيم. نكرده ايم. بايد بكنيم. وقت تنگ است.
در پايان تأكيد مي كنم جناب آقاي خاتمي خود بايد از گفتارشان دفاع كنند. اين بحثها به بهانه مطلبي بود كه در فيس بوك نوشتم و اصل آن بر تحمل شنيدن نظرات مخالفان بود. وگرنه بر اساس مقالات متعددم، من در دسته بنديهاي سياسي اگرچه مستقل هستم، اما جزو منتقدان سياسي (نه شخصيتي) جناب آقاي خاتمي قرار مي گيرم و از سال 1384 معتقدم فردي مانند مهدي كروبي و ميرحسين موسوي، براي به زانو درآوردن اين حكومت فرعوني بهترين گرينه ها هستند. الان كه ديگر گزينه اي جز «تغيير نظام» در ذهنم نيست. اگرچه اميدوارم قبل از آن، خودمان بتوانيم «تغيير» كنيم. ياحق!
پي نوشت: اين بحث در فيس بوك عمومي ام هنوز در جريان است. براي عضويت و مشاركت در بحث و بيان نظرتان، مي توانيد به اين آدرس بياييد و روي دكمه «لايك / پسنديدم» بالاي صفحه فيس بوك كليك كنيد تا عضو شويد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

هشدار احمدي نژاد: ولي فقيه، بدون «ملت / احمدي نژاد» دست بسته است! / تحليل نهايي مصاحبه ديشب


مصاحبه تلويزيوني احمدي نژاد لحظاتي قبل تمام شد. «شاه بيت» حرفهاي احمدي نژاد، كه نشان مي دهد او هنوز هم با زيركي خاص خودش، براي آيت الله خامنه اي خط و نشان مي كشد، اين جمله اش بود: (ولايت بدون ملت، دست بسته است و ملت هم بدون ولايت سرگشته است! رابطه بين اين دو بايد بر اساس عشق و محبت باشد. ولايت فقيه سرچشه عشق به انسانهاست. رابطه عاشقانه و محبت قوي تر، همبستگي بيشتر بدنبال خواهد داشت. رهبر عادل كه ما داريم، اگر ملت نباشد مثل اميرالمؤمنين «دست بسته» مي شود. يك ملت هم اگر ولي فقيه نداشته باشد، سرگشته است.)
توضيح: آقاي احمدي نژاد امشب باز هم، بارها با اشاره به خود، از «ملت» سخن گفت. و تلويحا" به خامنه اي به عنوان ولي فقيه هشدار داد: ولايت بدون «ملت»، دست بسته خواهد بود!!
در وبلاگم تيترهاي اصلي اين مصاحبه را تا دقايقي ديگر خواهم گذاشت. و تحليل اين سخنان را هم مي نويسم. اما حيفم آمد اين شاه بيت جملات هشدارآميز احمدي نژاد را خطاب به «ولي دست بسته» برايتان ننويسم.
و اما قبل از تحليل سخنان احمدي نژاد، بگذاريد تيترهاي مهم از سخنان رئيس جمهوري منصوب رهبري را در گفتگوي زنده با بخش خبري شبكه دو سيما (امشب يكشنبه) نقل كنم:
در بخش اقتصادي:
*تنها كشور جهان كه هيچكس در آن «برهنه» و «گرسنه» نيست، جمهوري اسلامي ايران است!
*قبض هاي سنگين برق و آب، معمولا" به علت اشتباه كنتورخوان ها و مأمورهاي آب و برق رخ داده و يك مسئله «عمومي» نيست!
*امسال اگر شرايط براي ادامه هدفمندي يارانه ها آماده بود، «گام بعدي» را هم برمي داريم وگرنه يك «تنفس» به مردم مي دهيم و ادامه كار را مي گذاريم براي سال آينده!
*توليد در بخشهاي مختلف و سرمايه گذاريها افزايش پيدا كرده است. من يك مرغداري مي شناسم كه سيستم مصرف دان مرغ را به نسبت هركيلو گوشت توليدي كاهش داده و ناگهان توليدش دو برابر شده است!
*مردم ما سخت ترين مراحل (مثل گرانيهاي برق و گاز اخير) را با شوخي و خنده مي گذرانند!
* قبض گاز براي 80 درصد مردم، زير 40 هزار تومان آمده است كه 24 هزار تومان بيشتر از سال قبلش بوده و حالا مردم يارانه هم دارند. (در بهمن و در اوج مصرف اين را حساب كرده ايم!)
*اگر در انرژي و نان، بيشتر از 45500 تومان خرج كند، خودشان بايد هزينه مصرفشان را بدهند!
*برق و آب و گاز را پلكاني محاسبه كرده ايم. اگر 20 درصد مصرف را كم كنيد، 40 درصد هزينه تان كم مي شود.
*الان همه ايرانيان براي يارانه ثبت نام كرده اند و همه مردم دارند يارانه مي گيرند! الان 73 ميليون و 600 هزار نفر از ايرانيان ثبت نام كرده اند و دارند يارانه مي گيرند. اين طرح ثابت و درازمدت است و مشكلي نخواهيم داشت.
*گراني برخي اقلام جزيي(!) در بازار، به خاطر هدفمندي نيست، بلكه به دليل «افزايش قيمت جهاني» است!
* امسال 2و نيم ميليون شغل جديد در كشور ايجاد مي شود!
* در آخر سال 92 دغدغه مسكن در ايران وجود نخواهد داشت!
* هر كس در ايران به دنيا مي آيد، بايد آينده مطمئني داشته باشد. هر ايراني بايد يك اعتباري در بانكها داشته باشد. يك و نيم ميليون به هر سرپرست خانواده داديم كه بعد از مصرف آن، به وام قرض الحسنه تبديل مي شود كه به بانك پس مي دهد. اين كارتهاي اعتباري يك و نيم ميليوني را به كارگران و معلمان داده ايم و به بقيه هم مي دهيم.
* اگر در سيستم شهرسازي كشور يك تحول بزرگ(!) اتفاق بيفتد، نرخ اجاره خانه ها هم بهتر مي شود! البته ممكنه اين وسطها يك زيگزاگ هايي هم اتفاق بيفتد، ولي ما با سمت «ثبات» مي رويم!
* امسال پزشك خانواده شهري راه مي افتد. پزشك خانواده روستايي را هم كه قبلا" راه انداخته ايم! بيمه و تأمين اجتماعي همگاني را امسال آغاز مي كنيم.
* همه ايرانيها بايد براي درمان، آموزش و زندگي اش حداقلي داشته باشند و تحقير نشوند.
* رشد درآمدهاي ارزي ما بالاست، البته هزينه هاي ارزي ما هم بالاست.
* نبايد نرخ ارز را با تورم تنظيم كنيم. نوسانات نرخ ارز از سال 1340 را ترسيم كرده ايم. در اين پنج سال ما نرخ ارز را «ثابت» نگه داشته ايم و در واقع آن را در مقابل پول ملي مان كاهش داديم!
بخش دوم

درباره ادغام وزارتخانه ها:
*قانون تكليف كرده تعداد وزارتخانه ها كم شود. در برنامه هاي دوم و سوم و چهارم اني برنامه اجرا نشد. در قانون پنجساله پنجم پيش بيني شده بود. الان وزارتخانه ها بدون سرپرست نيستند. عجله دولت يك دليل علمي دارد. بحث طولاني در اين باره، باعث فشل شدن وزارتخانه ها مي شود چون هي بحث مي كنند كه كدام بماند و كدام برود؟ اين روند، طول مي كشيد. ما در دولت، اين روند را قاطعانه و سفت اجرا كرديم. از لحاظ عاطفي من دوست داشتم حتي سي تا وزارتخانه داشتيم، اما مصلحت كشور و علم مديريت مي گويد دولت بايد از «سر» كوچك شود. مسئوليتهاي دولت بايد كاهش پيدا كند و كوچك شود. بلافاصله گفتيم اين وزارتخانه در آن ادغام شود و تو هم بشو مسئولش! گفتيم تجميع مي كنيم، وزارت راه را مي گذاريم كنار مسكن، كارشناسهاي ما هم بررسي كنند بعد ببريم براي اجرا. اين راه نياز به لايحه دارد.
درباره اختلافات دولت و مجلس:
*بگومگوها بين دولت و مجلس و مخالفتها خيلي «طبيعي و شيرين» است!
* ما تنها كشوري هستيم كه در آن مشكلي روي زمين نمي ماند! همه در جهت «حل مشكل» عمل مي كنند. هرجا هم كه كارها قفل شد، مرجع بالاتر مي آيد و حكم (حكومتي) مي دهد. تصويري كه برخي افراد از ادغام وزارتخانه ها دارند، واقعي نيست. كل وزارت نفت، سي ميليون تومان(!) بودجه در دولت دارد. وزارت نيرو هم همينطور. اينها وزارتخانه هاي پروژه اي هستند. در كشورهايي كه خودشان را بالا كشيده اند، به جاي اينها يك «وزارت انرژي» دارند. سازمان ميراث فرهنگي ما، يك مقدار خودش را تكان داد هشت تا ساختمان را توانست تخليه كند! به نظر من حتي بعضي وزارتخانه ها را «سه تايي» هم مي شود ادغام كرد!
وزارت نفت و اوپك:
*رئيس اوپك يك جايگاه حقوقي است و «ايران» ( و فعلا" شخص من به عنوان سرپرست وزارت نفت) رئيس اوپك هستم و رياست اوپك، ربطي به تغيير وزير نفت ندارد.
* وزارت ورزش و جوانان در مسير ايجاد است! البته ابهامات زيادي دارد.
بن لادن:
*من اطلاع موثق دارم كه بن لادن توسط نيروهاي آمريكايي از مدتها قبل دستگير شده و توسط خود آمريكاييها مريض شده بود ولي براي بهره برداري از او براي انتخابات و پيروز شدن اوباما، او را به كشتن دادند!
سياست خارجي:
*شنيدم خانم اشتون اخيرا" يك موضعي گرفته! ما طرفدار گفتگو هستيم. بهترين گفتگو هم نيل به دوستي است. براي دوستي، راهي جز گفتگو وجود ندارد. اميدواريم به نتيجه ملموسي براي همكاري و دوستي برسيم.
* گروههاي تروريستي منطقه مشخص است چه گروهها و كساني هستند و بودجه شان را از كجا مي گيرند؟
* در آمريكا كجا آزادي هست؟ امسال بروم نيويورك، تكليف اين بحث را روشن مي كنم. آنجا دو حزب هست كه صد سال است حاكم اند. همه چيز هم كنترل شده است. در اروپا هم مردم آزاد نيستند. بايد يك جريان سالم براي مبارزه با تروريسم شكل بگيرد و روش واحدي به دست بياوريم. بايد مبارزه با تروريسم را مديريت و كنترل و ريشه كن كنيم و انشالله دنبالش مي كنيم.
* اتحاد فلسطيني ها (حماس و فتح) بايد منجر به «انهدام رژيم صهيونيستي» بشود. بايد حق بازگشت به آراه ها به تمام فلسطيني ها برگردد و خودشان تصميم بگيرد.
* من نمي دانم چرا در فلسطين و يمن و ... مردم را براي «سر دادن شعار» به گلوله مي بندند و مي كشند؟ حب مردم مي آيند و دو تا شعار مي دهند و ميروند. چرا آنها را مي كشيد؟

حاشيه هاي مهم تر از متن!:
*دولت خادم همه است. ادعاي ما اين است كه در همه زمينه ها پيشرفت مي كنيم. بايد سرآمد باشيم وگرنه الگوي جهان نمي شويم. همه چيز در ايران «بهترين» است. بهترين تاريخ، بهترين مملكت و بهترين رهبري را داريم! همه مقدمات براي جهش هاي بزرگ آماده است.
* خوشبختانه من نه سايت و نه روزنامه نمي بينم. نظام و مباني و ملت و اعتقادات ما مستحكم است. منتقدان بايد توان خودشان را صرف ساختن كنند.
* درباره انتخابات آينده مجلس، انتخابات مال مردم است. اصلا" مگر انتخابات كي است؟ اسفند؟ خب الان جاي طرح اين مسائل نيست.
* درباره نظام دلم مي سوزد. دلم براي ولايت مي سوزد. ولايت فقيه حرف نويي در دنياست. هر ملتي آرزو دارد حاكمش عالمترين و مجتهدترين و شجاعترين باشد. امام و امت (ولي و ملت) دوپايه يك جامعه اند. «ملت» به عنوان عمل كننده و مجري و مطالبه گر و «ولي» به عنوان ترسيم كننده خط و رهبر است. «ولي بي ملت» دست بسته است و «ملت بي ولي» سرگشته است! رابطه بين ولي و ملت، رابطه عشق و محبت است. ولايت يعني سرچشه عشق به انسانها. رابطه عاشقانه هرچه قوي تر باشد، همبستگي اين دو هم بيشتر خواهد بود. مأموريت ما مگر چيست؟ اجراي عدالت. رهبر عادل، كه بحمدلله ما داريم، اما اگر ملت نباشد مثل اميرالمؤميني خواهد شد كه «دست بسته» بود. يك ملت هم اگر عدالت بخواهد و ولي نداشته باشد، سرگشته است.
* ولي فقيه اينها را جمع مي كند در همديگر. بعضي ها مي گويند فقط مردم! خب مردم بدون ولي سرگشته اند. بعضي هم مي گويند فقط ولي فقيه! ببينيد «ولي» آمده تا «مردم» را به صحنه بياورد و آنها را هدايت كند. بدون مردم كاري نمي تواند بكند! ما اين الگو را به دنيا عرضه خواهيم كرد. بعد از 1400 سال كار در جهان اسلام، نتيجه همه كارها (و تحقيقات) شده «ولايت فقيه در جمهوري اسلامي» و ما قدرش را مي دانيم. اين كه از سر راه پيدا نشده است!
*«ولي فقيه» پرحوصله ترين و سعه صدردارتري و عادلترين است در جامعه. مقام معظم رهبري در يك جمعي گفتند با خود «من» هم مي توانيد بحث كنيد. همه دوست دارند يك فقيه ديني حاكم كشور باشد. امام اين را پايه گذاري كرد و با كمك خود «ملت» اين را پايه گذاري كرد.
* مشكل لاينحلي در جمهوري اسلامي وجود ندارد. چون هميشه يك كسي هست كه گير را باز كند. براي همين نشاط و انگيزه و تلاش هست. من بر خود وظيفه مي دانستم از اين اصل مترقي و رهبري دفاع كنم. رابطه من و رهبر هم عاشقانه و شخصي و هم اعتقادي است. «ولي» براي من مثل پدر است.
* از طرفي همه افراد ضعف دارند. همه ما 75 ميليون نفر ضعف داريم. چه كسي مي تواند ادعا كند بدون ضعف است؟ بله حالا در يك گوشه كنار از اين مملكت شايد اشكالاتي هم باشد. اما راه ديگري غير از راه ما، در برابر بشريت وجود ندارد! دولت هم در همين مسير ساختن و آباداني است.
* در اين كشور نقص و فقر و مشكل نبايد باشد. مي شود حلش كرد. راهش تلاش و عشق و دلسوزي است.ما هم به عنوان دولت داريم مي دويم. راه هم كه معلوم است.
...............................
تحليل اول/ فريب فرودستان: احمدي نژاد امشب با زيركي تلاش كرد از ميان طبقه رانندگان، روستاييان، فقرا و كارگران و حتي معلمان «يارگيري» كند. او با ستايش از رانندگان و روستاييان، رأي خود را در ميان توده آنها بالا برد تا با «دست پر» در مقابل رهبر قد علم كند. وي گفت: امسال 2و نيم ميليون شغل جديد در كشور ايجاد مي شود! / در آخر سال 92 دغدغه مسكن در ايران وجود نخواهد داشت! / هر كس در ايران به دنيا مي آيد، بايد آينده مطمئني داشته باشد. هر ايراني بايد يك اعتباري در بانكها داشته باشد. يك و نيم ميليون به هر سرپرست خانواده داديم كه بعد از مصرف آن، به وام قرض الحسنه تبديل مي شود كه به بانك پس مي دهد. اين كارتهاي اعتباري يك و نيم ميليوني را به كارگران و معلمان داده ايم و به بقيه هم مي دهيم. / اگر در سيستم شهرسازي كشور يك تحول بزرگ(!) اتفاق بيفتد، نرخ اجاره خانه ها هم بهتر مي شود! البته ممكنه اين وسطها يك زيگزاگ هايي هم اتفاق بيفتد، ولي ما با سمت «ثبات» مي رويم! / امسال پزشك خانواده شهري راه مي افتد. پزشك خانواده روستايي را هم كه قبلا" راه انداخته ايم! بيمه و تأمين اجتماعي همگاني را امسال آغاز مي كنيم. / همه ايرانيها بايد براي درمان، آموزش و زندگي اش حداقلي داشته باشند و تحقير نشوند.»
همه مي دانيم اين قبيل سخنان براي جلب نظر و فريب طبقات فرودست و فقير و رسوتايي جامعه بيان شد. بدون هيچ پشتوانه واقعي و بدون هيچ الزامي براي پاسخگويي. كه آيا احمدي نژاد به اين وعده ها پاسخي بدهد يا ندهد! احمدي نژاد سعي كردبا گفتن اين سخنان، جايگاه مردمي خود را كه خوشباورانه گمان مي گند 35 ميليون رأي است، حفظ كند و براي برانداختن خامنه اي در وقت مناسب، همه آنها را در جبهه جنگي خود، آماده و اميدوار نگه دارد!
تحليل دوم: احمدي نژاد «دفاعي» بازي كرد! / او به قول فوتبالي ها در لاك دفاعي فرو رفته بود و از سنگيني هجمه ها و انتقادهاي مقامات حكومتي هنوز رنگ به رخساره نداشت. نمي دانم چرا گمان كردم او تب دار است؟ شايد به دليل رنگ پريدگي اش، يا به خاطر استفاده كم سابقه اش از عينك، كه به نظر مي آيد براي پوشاندن نگاه او توصيه شده بود! او در مصاحبه اش با يك بازي دفاعي، در موضع يك دلسوز نظام و رهبري ظاهر شد و با سخناني كه محاسبه شده بود، ولي فقيه را از «تنها شدن» و «دست بسته شدن» انذار داد و تلويحا" از زبان خود رهبر گفت:«ايشان گفته اند حتي با من هم مي توانيد بحث و بلكه مخالفت كنيد!» بدين ترتيب خوش خيالي محض است اگر تصور كنيم جنگ قدرت ميان طيف خامنه اي و احمدي نژاد تمام شده است.
تحليل سوم: تسخير وزارت نفت و اوپك! / احمدي نژاد در اين مصاحبه رسما" خودش را به عنوان سرپرست وزارت نفت معرفي كرد و نشان داد براي وزارت نفت برنامه هايي دارد كه شايد بخشي از آن، شركتش در اجلاس ماه آينده سران اوپك در وين باشد. او در اجلاس آينده اوپك، فرصت مي يابد تا در جايگاه رئيس دوره اي اوپك، احتمالا" يك جنگ رواني ديگر در افكار عمومي دنيا ايجاد كند و بدين وسيله بحرانهاي داخلي دولتش را به بيرون از مرزها منتقل سازد. علاوه بر اين، احمدي نژاد با تسلط بر غول ثروتمند وزارت نفت، احتمالا" بودجه هاي بي حساب نفتي را در بخشهاي تحت نظر رهبري يا قواي ديگر محدود خواهد كرد و شايد يك «جهاد اقتصادي!» پنهاني را با آيت الله خامنه اي آغاز كند. در سالي كه به همين عنوان توسط رهبر نامگذاري شده است و از وزارتخانه اي كه نبض حيات اقتصاد ايران در آن مي زند.
تحليل پاياني: چند «غايب» اين مصاحبه! / در مصاحبه احمدي نژاد، يك غايب بزرگ وجود داشت: امام زمان! شخصيت غايبي كه احمدي نژاد همواره به او متوسل مي شد و تا قبل از اين، تمام عملكرد دولتش و حتي طرح هدفمندسازي يارانه ها را هم به ايشان نسبت مي داد و با قاطعيت از خشنودي امام زمان سخن مي گفت و لاف مي زد. اما اين بار او در طول بيش از هشتاد دقيقه مصاحبه، به جز دعاي هميشگي «فرج» كه مخصوص امام زمان است، نه سخني از ايشان گفت و نه كاري را به امدادهاي غيبي او نسبت داد. در عوض سعي كرد براي فروخواباندن آتش خشم حاميان ولايت، «جبراني» حرف بزند! بالاخره در اين روزها، تهديدها كار خود را كرده و احمدي نژاد هم لابد حساب به دستش آمده كه در حكومت كنوني بايد به خامنه اي پايبند باشد نه امام زمان، زيرا «پهلوان زنده را عشق است!»
از طرفي شايد اين حذر و خودداري احمدي نژاد، به اين دليل بود كه روحانيت، به عنوان متولي دين، ديگر حمايتي از او نمي كنند و بدترين حملات را به وي كرده اند و او را از توسل به امام غايب، در حالي كه رهبر به اين معظمي (!) زنده است، حذر داده اند. احمدي نژاد مجبور بود و هست براي ماندن در صندلي رياست جمهوري انتصابي، از اين «پهلوان زنده!» سخن بگويد و باز هم بر رابطه عاشقانه و پدري و پسري خود با رهبري تأكيد كند ولي در اين ميانه، البته نيش خود را به رهبر معظم هم زد.
اما تا به آن برسيم بگذاريد بگويم كه مانند هميشه، غايب بزرگ مصاحبه دروغگوترين رئيس جمهور جهان، صداقت و راستي بود. چيزي كه در حكومت آقاي خامنه اي ارزشي ندارد. غايب ديگر اين مصاحبه (؟)، يك «مجري و پرسشگر» بود! البته روبروي آقاي احمدي نژاد، يك نفر «ميكروفن ريشوي مهربان!» به نام «مرتضي حيدري» نشسته بود كه ظاهرا" قرار بود مجري و پرسشگر اين مصاحبه «صريح و صميمي!» باشد. اما او به جز چند سئوال آماده و كلي، هيچ سئوالي از مسائل اخير، علت قهر احمدي نژاد، مسئله اي به نام «جريان انحرافي» و از اين دست از رئيس دولت كودتايي نپرسيد و لبخندزنان، دروغهاي شاخدار احمدي نژاد را شنيد و گذشت. دروغهاي بزرگي كه كم مانده بود پرژكتورهاي نور را بتركاند! و از آغاز مصاحبه شروع شد:«تنها كشور جهان كه در آن حتي يك نفر گرسنه و برهنه پيدا نمي كنيد، جمهوري اسلامي ايران است!» و با اين جمله ادامه يافت كه:« 73 ميليون و 600 هزار نفر ايراني يارانه دريافت مي كنند!»
باري! فعلا" از ديد آقاي خامنه اي؛ مهم اين است كه اين غلام بچّه، از لجبازيهايش دست برداشته و ديگر از امدادهاي غيبي امام زمان و غايب، لافي نزد و گزافي نگفت و براي «پهلوان زنده!» يعني آقاي خامنه اي چاپلوسي و تملق كرد. هرچند كه احمدي نژاد، عاقبت «زهرش» را در دو جمله به مقام معظم ريخت و رفت! احمدي نژاد با اشاره به خودش به عنوان «ملت» با زيركي به خامنه اي هشدار داد: «ولي فقيه بدون وجود ملت، حتي اگر اميرالمؤمنين باشد، تنها و دست بسته خواهد بود!» اين غلام بچّه با همين يك جمله ساده، زيربناي اعتقادي نظريه ولايت مطلقه فقيه (گفته هاي اخير مصباح يزدي و احمد خاتمي و جنتي و كاظم صديقي و ...) را زير و زبر كرد. جمله اي كه هرچه كرد، زهرش كم اثر نشد و نمي شود و احتمالا" دل حاميان ولايت مطلقه فقيه را خونين تر از قبل كرده است!!
نشاني فيس بوك بابك داد (توضيح:براي مطالعه، نظرنويسي و مشاركت در بحثهاي فيس بوك، به اين لينك برويد و ابتدا بر روي دكمه پسنديدم يا LIKE در بالاي صفحه ي فيس بوكم كليك كنيد تا عضو شويد.)